کمی تامل
وقتی عصبانی هستید،
مواظب حرف زدنتان باشید؛
چون عصبانیت شما فروکش خواهد کرد
ولی حرفهایتان یک جایی باقی می مانند برای همیشه
چرا نگران باشم؟
چرا نگران فردا باشم؟
آنکس که همه عمر از من مراقبت کرده است، آیا فردا مراقب من نخواهد بود؟
«او» یگانه ی تغییر ناپذیر است.
«او» دیروز همانند امروز و صدها قرن آینده خواهد بود.
خداوند اینجاست تا مرا راهنمایی کند، پیش برد…
جواب
هيچ وقت ،هيچ چيز را بي جواب نگذار!!!
جواب نگاه مهربان را با لبخند
جواب دورنگي را با خلوص
جواب مسئوليت را با وجدان
جواب بي ادب را با سكوت
جواب خشم را با صبوري
جواب پشتكار را با تشويق
جواب كينه را با گذشت
جواب گناه را با بخشش
جواب دلمرده را با اميد
جواب منتظر را با نويد
خراسان شمالی در انتظار دیدار یار
پرستش
عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی در دست .
پرسیدند:
کجا میروی؟
گفت: می روم با آتش، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم
تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند،
نه به خاطر رفاه در بهشت و ترس از جهنم !!
محبت مادر
ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن، پسر را از خواب بیدار کرد.
پشت خط مادرش بود، پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع، شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم
تولدت مبارک.
پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.
صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته
یافت…
ولی مادر دیگر در این دنیا نبود…
حج
دلخوش از آنیم که حج میرویم غاقل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم او که همین جاست کجا می رویم
حج به خدا جز به دله پاک نیست شستن دل از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست هرکه علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکرو فریب شب همه شب ناله وامن یجیب
امیدوارم که ما اینگونه نباشیم
خدایا...
نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟
چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟
چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم؟
پروردگارا! تنها درخواستم از تو روحی وسیع است، آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید
بیشتر تو را صدا کرد!
محبت ماندگار است
حاتم طایی هیچگاه اسمش رو روی درخت یا سنگی حکاکی نکرد،
او حتی با هیچ قلم ، مرکبی و رنگی اسمش رو روی در و دیوار کسی ننوشت ؛
ولی در کمال تعجب ، نامش دنیا رو پر کرده !
با جوهره محبت نامت را بر دلها بنگار؛
بگذار نیکویی نامت را زنده نگهدارد …
انسان میل به جاودانگی داره و من این رو می پذیرم …
ولی آیا راهش اینه که : یک اسپری رنگ بگیریم و راه بیوفتیم هر جایی اسم مون رو بنویسیم
( فلان کسک از فلان جا ! )
وفای به عهد
چند سال بود ازدواج کرده بودند ولی صاحب اولاد نمی شدند
روزی با خدای خودش خلوت کرد و اشک تو چشماش جمع شد نذر کرد اگر صاحب فرزندی شد اسمش رو علی یا زهرا انتخاب کنه
سال بعد خونه شون از صدای یک دختربچه زیبا پر شده بود … بله خدای مهربون به هرکس که بخواد عطا میکنه
تو دفتر ثبت احوال، شناسنامه به اسم زهرا براش گرفت ولی دختربچه رو در خونه آناهیتا صدا میزد …
به من نه، به خودتون جواب بدید : به نظر شما به عهدش وفا کرده بود